با دختره رفته بودم رستوران
نمکدونش از این پیچوندنیا بود
هی تکونش میداد، نمک نمیومد،
خیلی آروم تو گوشش گفتم بپیچونش
اونم اول یه نگاه به دور و برش کرد و بعد نمکدونو گذاشت تو کیفش.
.
.
.
هیچی دیگه، صاحب رستوران که تعطیل کرد پرنده فروشی زد
منم که الان تو تیمارستان روزبه نشستم دارم با کفگیر چمن میخورم 
دخی شاد
یکشنبه 17 اسفند 1393 ساعت 00:20