خسته بودم وسط هال ولو شدم ، خوابم برد،
نصف شبی احساس کردم دارم خفه میشم،
افتادم به سرفه کردن و نفس نفس زدن
نگا به بالای سرم کردم، دیدم بابام وایساده داره هر هر میخنده!
همینجوری مات و خواب زده پرسیدم چیه؟ چی شده؟؟
با خنده و خیلی ریلکس گفت: هیچی ندیدمت، پام رفت رو گردنت، بخواب بخواب!
دخی شاد
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 ساعت 15:24